محرم امسال
عشق ناز مامانی یک سال و سه ماهت شده و من خیلی واسه وزن کمت نگرانم توی این سن باید واسه چک قد و وزن بریم بهداشت و من از ترس اینکه باز وزن اضافه نکرده باشی هی امروز و فردا میکنم ولی دیگه تصمیم گرفتم فردا ببرمت دعا میکنم حد اقل یه کم وزن گرفته باشی که مجبورمون نکن بریم آزمایش اخه من میدونم تو سالمی و وزن کمت به خاطر پر جنب و چوش بودن و بی اشتهاییته تا مادر نشی هرگز نمیتونی این نگرانی منو درک کنی دارو هم خیلی بد میخوری نمیدونم چی کار کنم
محرم امسال من به خاطر اینکه گل نازم مریض نشی حرم امام رضا نرفتم اما باباجون با هیئت رفت واسه ما هم حسابی دعا کرده بود.
عزیز جونم مثل هر سال روضه داشت و شما هم حسابی شیطونی کردی یاد گرفتی سینه بزنی ناز گل مامان
اینم عکسای دختر نازم توی مراسم عزاداری امام حسین خونه ی عزیز جون
اینجا هم دیگچه نذری عزیز جونه
دختر منم خیلی دیگچه دوست داره
و اما بگم از بازی کردنات... خیلی شیطون شدی و همش توی مراسم هی از این طرف به اون طرف میرفتی و توی بغل همه حتی کسایی که واسه اولین بار بود که میدیدیشون مینشستی اصلا هم خجالتی نیستی یه دوستم پیدا کردی که اسمش یاسمین بود کنار هم نشوندمتون و ازتو عکس گرفتم
بعد دوستت که خیلی کوچولو بود و نمیتونست بشینه روی پات افتاد و تو خیلی ترسیدی و بعد از اینکه یه کم نیگاش کردی پا به فرار گذاشتی
توت فرنگی خوشگلم خیلی دوستتدارم و عاشق معصومیتت هستم