من و ترلان و بابایی
عسل مامان سلام
از دیروز گلم یاد گرفتی دس دسی می کنی اونقدر خوشگلی که نگو
ترلان گلم این روزا اونقد سرم شلوغه که کمتر همدیگه رو میبینیم بیشتر پیش عزیز جون و عمه جون و مامانی جون هستی دلم خیلی برات تنگ میشه وقتی توی دانشگاهم فقط تو ذهنمی میدونم که تو هم دلت برام تنگ میشه خدا کنه این روزا زود تر بگذره از این همه دوری خسته شدم
با بابایی بردیمت اسباب بازی فروشی خیلی ذوق کرده بودی عسلم
برات اسباب بازی خریدیم ولی دوسش نداری و باهاش بازی نمیکنی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی