قصه ی تولد
سلام عسلکم قربونت برم که داری یک ساله میشی عزیزم 21 مرداد تولد توئه مصادف با 22 ماه رمضون ممکنه که 21 مرداد ما مسافرت باشیم از طرفی چون تولد تو توی شب عزیز قدر بود میخواستم یه افطاری کوچولو با خاله ها و عمه ها دور هم باشیم ولی گلم نه اون روز بابا سعید مرخصی داشت نه آقا جون و هردوتاشون سرکار بودن بنابراین افطاری رو جمعه گذاشتیم همراه با یه جشن تولد کوچولو برای تو گلم امیدوارم خوش بگذره بعدا میام و عکسای تولدت رو برات میگذارم
اینم لیست کارایی که توی یک سالگی انجام میدی
1- مسلط راه میری
3-هرچی دستت بیاد پرت میکنی فکر کنم داری جاذبه رو کشف میکنی
4-نای نای میکنی
5-تلویزیون تماشا میکنی و برنامه ی نارنجی اشتباه نمیکنه رو خیلی دوست داری
6-اوه اوه یاد گرفتی میری سر سبد سیب زمینی و پیاز ها سیب زمینی خام میخوری وای جیغ منو در میاری
7-بابایی که میره بیرون عذاب الهی نازل میشه اونقدر دنباش گریه میکنی که نگو
جونم واست بگه گلم اونقدر شیطون شدی که همه رو کلافه کردی چند وقت پیش دایی مجید(دایی من) میگفت ترلان احتمال بیش فعالی داره..... وای خدانکنه