ترلانترلان، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 15 روز سن داره

ترلان دختر زیبای من

قصه های من و دخترم

سلام توت فرنگی مامان دوباره مهر شد کارای مامانی شروع شد دوباره شما نی نی ناز باید چند ساعتی از روز رو دور از مامانی بمونی پیش مامان جون و عزیز جون مهربونت خیلی خوشحالی و با خاله ها و عمه ها حسابی بازی میکنی فقط شنیدم وقتی خوابت میاد و شیر میخوای یه کم اذیت میکنی عزیزم منم قول میدم کلاسم که تموم شد با سرعت هر چه بیشتر خودم رو به تو برسونم از دوشنبه خونه ی مامانی بودیم تا چهارشنبه شما با خاله ها خصوصا خاله مهدیس بازی کردی و هی خودشیرینی کردی البته به جز اون موقعی که نگم بهتره...خیلی فضولی کردی الانم پنج شنبه ست و قراره با هم یه آخر هفته ی خوب داشته باشیم ...
4 مهر 1392

25 شهریور

سلام دختر نازم امروز تولد منه امروز من 21 ساله شدم ولی تو کوچولوتر از اونی که اینو بفهمی الان هم مثل یه فرشته کوچولو تو خواب نازی این عکست رو ببین چه خوشگله من که عاشقشم خیلی خوشحالم که توی شهریور به دنیا اومدم نمیدونم چرا ولی این ماه رو خیلی دوست دارم حال و هوای خوبی داره به جز این که هوا توی این ماه کم کم سردتر میشه نزدیک فصل آغاز مدرسه هم هست ، شور و شوق بچه ها و خرید کردن برای مدرسه و استقبال از پادشاه فصل ها پاییز     عزیزم امروز گوش هات رو سوراخ کردیم و ترلان خانوم گوشواره دار شد بالاخره بعد از این همه مدت دلم راضی شد گوشات رو سوراخ کنم بابا جونت هم واسه من یه گردنبند خرید و منو در روز تولدم سورپرا...
26 شهريور 1392

کوتاه کردن موهای دخملی

سلام دوستای خوبم یه چند وقتیه رم ریدرم گم شده مطمئنم کار ترلانیه خواستم پست جدید بذارم ولی به دلیل نبود رم ریدر این پست بدون عکسه متاسفانه عسلک مامان ترلان خانوم دیروز موهاشو کوتاه کرده وای وای بدونین چقدر اذیت میکرد من گرفته بودمش و باباییش موهاشو کوتاه کرد اگه رم پیدا شد عکسش رو میذارم بعدشم خیلی خوشگل شده بود  چهار روز پیش هم واکسن یه سالگیش رو هم زد با یه کم تاخیر به دلیل تنبلی مامانش خیلی برام جالب بود که اصلا گریه نکرد عسلکم این چند روز درگیر آشپزیم که نگو مثل خانومای کدبانو همش غذا های جدید به برنامه ی غذایی خانواده اضافه میکنم البته با کمک دوستای وبلاگی خوب آشپزم دوباره عرض میکنم اگه اگه اگه ترلان خانوم جای ر...
26 شهريور 1392

تولد مامان جونم

امروز تولد مامان منه و مامانی ترلان، مامان جونم تولدت رو تبریک میگم.                           مادر روسری ات را بردار تا ببینم بر شب موهایت چندزمستان برف نشسته است تا من به بهار رسیدم     زن یعنی لبخند در هجوم گریه ها آرامش وقت بی قراری های مداوم عاشقانه ای هنگام غروب، وسط میدان جنگ زن یعنی تفسیر جمله ی دوستتدارم یعنی خدا هم زیباست، عجب نقاش خوبی است یعنی فلسفه ی افرینش یک آغوش خود زندگی ، احساس عریان زن یعنی زن، مادر، معصومیت تا بی نهای...
10 شهريور 1392

سفر نامه

عزیزم بهت قول داده بودم که عکسای مسافرتمون رو واسه یادگاری تو وبت بذارم منم به قولم عمل کردم یکشنبه از مشهد حرکت کردیم به سمت شمال و کل نوار شمالی کشور رو طی کردیم و تا سرعین رفتیم. اینم عکساش اینجا لاهیجانه عزیزم البته چند کیلومتر نرسیده به لاهیجان قربونت بشم که ذوق کردی در ضمن داریم برمیگردیم و شما حسابی کثیف شدی ناهار خوردیم و البته شما اینجوری غذا خوردی بعدشم پاتو... منم که دیدم همه ی غذات رو ریختی روی زمین غذا ها رو از روی زمین جمع کردم و  ریختم واسه پرنده هایی که اونجا بودن خیلی هم حیوونی ها گرسنه بودن وای تو هم کلی ذوق کرده بودی و با دست نشون میدادی و میگفتی تی تی (به همه ی حیوانات اعم از پرنده و چرنده...
3 شهريور 1392

هدیه ای که خدا به خاطر وجود تو به من داد

از بچگی همیشه نگاهم به آسمون بود.ستاره ی دنباله دار... آروزی همیشگی کوچولو که بودم با هزار خواهش و التماس شبای تابستون از مامانم اجازه میگرفتم که توی حیاط بخوابم با مهلا خواهرم رو میگم فقط و فقط چشم به آسمون میدوختیم تا خوابمون میبرد. و فردا شب دوباره همون آش و همون کاسه ،بزرگتر که شده بودم مامانم راحت تر بهمون اجازه میداد توی حیاط بخوابیم ولی آرزوی دیدن ستاره ی دنباله دار توی آسمون پر غبار مشهد تقریبا محال بود ... اونقدر به نجوم علاقه داشتم که توی دوران راهنمایی فقط کتابای نجوم رو میخوندم درباره ی دنباله دار ها و ... توی دوران دبیرستان دیگه اونقدر سرگرم کنکور بودم که فرصت برای خوندن اینجور کتابا رو از کف داده بودم البته نا گفته نمونه که...
29 مرداد 1392

مسافرت

سلام دوستای وبلاگی ما یکشنبه داریم میریم مسافرت انشاالله اول شمال ساری و بابلسر بعدم رشت و اردبیل و آستارا یه چند روزی نیستم دلم برای همتون تنگ میشه وقتی برگشتیم کلی عکس از ترلانی میارم امروز که جمعه ست 2 روز وقت دارم که وسایل رو جمع کنم اگه تجربه ای دارین برای وسایلی که بخاطر نی نی باید ببرم لطفا بهم بگین و  برای سلامتی همه ی مسافرا یه صلوات هدیه کنیم.                                               ...
18 مرداد 1392

آتلیه مامانی

سلام عزیزم امروز برای اینکه نزدیک آخرای ماه مبارکیم فرنی نذری درست کردم بعدشم با عمه از شما یه عالمه عکس گرفتیم وای که چقدر اذیت کردی تا عکسا رو گرفتیم خوشگلکم ...
13 مرداد 1392